خانه » چیستی اندیشکده‌ها؛ از تعاریف متعدد تا فقدان تعریفی واحد

چیستی اندیشکده‌ها؛ از تعاریف متعدد تا فقدان تعریفی واحد

گستردگی موضوعی و کارکردهای متنوع اندیشکده‌ها موجب شده است که تعاریف متعددی از آن‌ها ارائه شود. برای مثال درگذشته، اصطلاح اندیشکده، اغلب به‌عنوان پایگاه ایده‌ها مورداستفاده قرار می‌گرفته است و به سازمان‌های متنوعی اطلاق می‌شده است که کار آن‌ها ایده‌سازی یا ایجاد طوفان فکری بوده است. باگذشت زمان و ظهور اندیشمندانی مثل مک گان[۱] و ویور[۲] (۲۰۰۰) اندیشکده‌ها به‌عنوان مؤسسات سیاست‌پژوهی معرفی می‌شوند که در زمینه موضوعاتی مانند سیاست اجتماعی، استراتژی سیاسی، اقتصادی، نظامی، فناوری و فرهنگ تحقیق می‌کنند. در واقع، بر مبنای تعریفی که مک گان (۲۰۲۰) از اندیشکده‌ها ارائه می‌دهد، آن‌ها سازمان‌های تحلیلی و مشارکتی در زمینه سیاست‌گذاری عمومی در نظر گرفته می‌شوند که تحقیقات مبتنی بر سیاست‌گذاری و هم چنین تحلیل و مشاوره در مورد مسائل داخلی و بین‌المللی را تولید می‌کنند.

دایان استون[۳] (۲۰۰۶) و اندرو سلی[۴] (۲۰۱۳) نیز به ترتیب در آثاری تحت عنوان «نظریه، سیاست و روش‌ها» و «راهنمای راهبردی اندیشکده‌ها برای رسیدن به تأثیرگذاری سیاسی» اندیشکده‌ها را واحدهای مطالعاتی در نظر می‌گیرند که مقالات، مطالعات یا حتی پیش‌نویس قوانین مربوط به موضوعات خاص سیاست و جامعه را منتشر می‌کنند که توسط دولت‌ها، مشاغل، سازمان‌های رسانه‌ای، جنبش‌های اجتماعی یا سایر گروه‌های علاقه‌مند به‌عنوان بخشی از اهداف آن‌ها مورداستفاده قرار می‌گیرد. استون هم چنین اندیشکده‌ها را از واحدهای پژوهشی که با فعالیت‌های بسیار آکادمیک یا علمی مرتبط هستند تا واحدهای پژوهشی که کاملاً ایدئولوژیک هستند و برای سیاست خاصی تلاش می‌کنند، متفاوت می‌داند. به اعتقاد او اگر یک اندیشکده خیلی به کارهای عقیدتی و سیاسی نزدیک شود، احتمالاً استقلال خود را از دست خواهد داد. از جهتی دیگر نیز اگر یک اندیشکده بیش از حد به کارهای دانشگاهی و تئوریک نزدیک شود، خود را درگیر بازاری خواهد نمود که ممکن است فاقد برخی از شایستگی‌ها و مهارت‌های اساسی باشد. ازاین‌رو تعریف استون حاکی از آن است که اندیشکده‌ها مابین واحدهای پژوهشی آکادمیک و سازمان‌های ایدئولوژیک قرار گرفته‌اند. یا به عبارتی دیگر، اندیشکده‌ها به‌عنوان نقاطی در نظر گرفته می‌شوند که از طریق آن‌ها دیگر نقاط موجود در عرصه حکمرانی به یکدیگر متصل می‌شوند.

انریکه مندیزابل[۵] (۲۰۱۰) باتوجه‌به تعاریف ذکر شده در بالا، معتقد است که تعریف مشترکی از متخصصان این حوزه مانند دایان استون، جیمز مک گان و دیگران وجود دارد. بدین صورت که این افراد اندیشکده‌ها را به‌عنوان یک‌طبقه متمایز از سازمان‌ها توصیف می‌کنند و معتقد هستند که اندیشکده‌ها سازمان‌های غیرانتفاعی و متفاوتی از دانشگاه‌ها، بازارها و دولت‌ها هستند که می‌خواهند از تحقیقات برای تأثیرگذاری بر سیاست استفاده کنند. تعریف مندیزابل یادآور سخنان اندرو ریچ[۶] (۲۰۰۴) است که اندیشکده‌ها را به‌عنوان سازمان‌های غیرانتفاعی مستقلی تعریف می‌کند که برای به‌دست‌آوردن پشتیبانی و تأثیرگذاری بر روند سیاست‌گذاری، تخصص و ایده‌های خود را در زمینه سیاست‌گذاری عمومی منتشر می‌کنند. در واقع، اندیشکده‌ها فعالانه به دنبال به حداکثر رساندن اعتبار عمومی و افزایش دسترسی سیاسی خود در جهت تأثیرگذاری بر نهادهای مختلف سیاست‌گذاری هستند.

بر خلاف ادعای بالا توماس مدوتز[۷] (۲۰۰۸) معتقد است که تعریف مشترکی از اندیشکده‌ها وجود ندارد و تلاش برای رسیدن به آن دستاوردی جز اتلاف وقت و هزینه ندارد. وی استدلال‌های محکمی علیه تعاریف ذکر شده پیشین ارائه می‌دهد و معتقد است که این تعاریف محدود هستند، زیرا:

  1. سنت‌های اندیشکده‌ای ایالات متحده و انگلستان را نسبت به بقیه برتری می‌دهند.                               بسیاری از نمونه‌های امروزی اندیشکده‌ها را که با این تعاریف سازگار نیستند، کنار می‌گذارند: زیرا ما شاهد اندیشکده‌های شرکتی در ژاپن، اندیشکده‌های عمومی در ویتنام، اندیشکده‌های دانشگاهی در سراسر آمریکای لاتین، اندیشکده‌های حزبی در شیلی، اروگوئه، انگلیس، ایالات متحده و دیگر نقاط دنیا هستیم.
  2. تعاریف ذکر شده پیشین، عمق تاریخی اندیشکده‌ها را از بین می‌برند و فراموش می‌کنند که اولین اندیشکده‌ها شاخه‌هایی از همان نهادهایی بودند که اکنون باید از آن‌ها مستقل باشند.

بنابراین، باتوجه‌به تعاریفی که تا الان از اندیشکده‌ها ارائه شد، این ایده به ذهن متبادر می‌شود که تعریف واحدی از اندیشکده‌ها موجود نیست و مفهوم اندیشکده نیز باتوجه‌به بافت سیاسی – اجتماعی متفاوت کشورها می‌تواند به‌صورت های مختلفی ارائه شود، به‌گونه‌ای که در یک نقطه اندیشکده‌ها به‌صورت سازمان‌های غیرانتفاعی مستقلی در نظر گرفته می‌شوند که استقلال اداری و مالی از ویژگی‌های اصلی آنها محسوب می‌شود و در نقطه‌ای دیگر، به‌عنوان بازوهای اجرایی و سازمان‌های جانب‌دارانه‌ای در نظر گرفته می‌شوند که وظیفه مشروعیت‌سازی و توجیه سیاست‌های دولتی را بر عهده دارند.

نویسنده: امید هراتی اصل (پژوهشگر ارشد روابط بین الملل و نهادهای سیاست‌پژوهی)

منابع:

  1. Weaver, R. Think Tanks and Civil Societies: Catalysts for Ideas and Action. Routledge, 2017.
  2. McGann, James G. “Global Go To Think Tank Index Report”(2020).” TTCSP Global Go To Think Tank Index Reports ۱۷ (۲۰۱۹): ۲۲۹.
  3. Araral, Eduardo, Scott Fritzen, Michael Howlett, M Ramesh, and Wu Xun. Routledge Handbook of Public Policy. Routledge London, 2015.
  4. Selee, Andrew Dan. What Should Think Tanks Do?: A Strategic Guide to Policy Impact. Stanford University Press, 2013.
  5. Rich, Andrew. Think Tanks, Public Policy, and the Politics of Expertise. Cambridge University Press Cambridge, 2004.
  6. Medvetz, Thomas. “Think Tanks as an Emergent Field.” New York: Social Science Research Council, ۲۰۰۸.

[۱] McGann

[۲] Weaver

[۳] Diane Stone

[۴] Andrew Selee

[۵] Enrique Mendizabal

[۶] Andrew Rich

[۷] Thomas Medvetz