خانه » رویدادها » سوره ماعون – کارگاه تدبر در قرآن

سوره ماعون – کارگاه تدبر در قرآن

روش‌ مقدماتی تدبر در قرآن

همان‌طور که گفته شد سوره انتخابی برای این جلسه، سوره ماعون است. سوره ماعون از جمله‌ سوره‌های کوتاه قرآن می‌باشد در عین کوتاهی مضامین بلندی را دارد. قبل از ورود به سوره کمی در خصوص روش‌های تدبر در قرآن توضیح خواهم داد.

برای تدبر یک روش کلی و پایه وجود دارد که بدون این روش نمی‌توان در هیچ سوره و آیه‌ای تدبر کرد. آن روش هم این است که ما با سوال و نیاز وارد قرآن شویم. ثانیا قرآن را کلام خدا و زنده بدانیم. زمانی که به قرآن رجوع می‌کنیم خیلی فرق دارد که یک متن صامت ببینیم که باید حلاجی شود یا علم داشته باشم که خداوند با من سخن می‌گوید. این‌ نکته را هم باید بدانیم، زمانی که خدا با ما سخن می‌گوید شرایط، فهم و سطح ما را در نظر گرفته شده. وقتی که با سوال و نیاز به سراغ سوره قرآن می‌رویم، آن چیزی که در مواجه با سوره مواجه می‌شویم همان چیزی است که خدا می‌خواهد. این موضوع را مدنظر بگیریم، اگر چیزی متوجه نمی‌شویم خداوند اطلاع دارد که درک ما در چه سطحی است. تلاش و تکاپویی که برای دریافت حقایق از قرآن داریم، مسیر فعال شدن تفکر، تدبر و رشد را به وجود می‌آورد. 

رجوع به قرآن با نگاه تدبری حتما باید به خاطر انجام یک عملی باشد. من به عنوان رجوع کننده به قرآن باید بدانم که خدا چه چیزی خواسته تا آن کار را انجام دهم. صرف مطالعه یک متن و اجرا نکردن خواسته‌ها باعث محدود شدن دریافت‌ می‌شود. ما باید به دنبال این باشیم که فرمان خدا را دریافت کرده و عمل کنیم. زمانی که به قرآن رجوع می‌کنیم ممکن است که موضوعات زیادی را متوجه نشویم اما یک چیز ساده و بدیهی روشن می‌شود که باید به همین موضوع بدیهی عمل شود.

زمانی که کودک بودم قرآن مادربزرگم را باز کردم و آیاتی از سوره ماعون را دیدم. «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ﴿۴﴾» «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾» این دو آیه اول صفحه بودند. آن زمان من دید به سوره و این که آیه را باید در سوره ببینیم را نداشتم. این دو آیه اولین آیات قرآن بودند که من دیدم و مرا بسیار ترساند. در این آیه گفته شده که وای به حال نماز خوانی که نسبت به نمازش سهو و غفلت دارد. همین آیات باعث شده بود که در اواخر دبیرستان و اوایل دانشجویی حساس شوم از این که نماز را سر وقت نخوانم یا این که در نماز حواسم جمع نباشد.

به همین ترتیب بعضی از فعالیت‌های ما مختص به فهمیدن متن هست و بعضی دیگر در حوزه پیاده کردن آن متن می‌باشد. آن مجموعه فعالیت‌هایی که به فهمیدن متن کمک می‌کند، روش‌های تدبر در قرآن محسوب می‌شوند. یک روش بسیار مفید برای تفکر در قرآن این است که بعد از مطالعه قرآن یک دسته‌بندی از سوره پیدا کنیم. به طور مثال سوره در مورد یک حوزه صحبت کرده، در چه بخش‌هایی در خصوص آن حوزه صحبت کرده است. 

روش دیگری که برای تفکر و تدبر کمک می‌کند این است که کلمات و جملات را در عین خواندن عینی سازی کنم. برای کلماتی که می‌خوانیم مصادیقی پیدا کنیم که در زندگی ما وجود دارد. این کار باعث می‌شود که ما دقیقا متوجه شویم که دقیقا از چه چیزی صحبت می‌شود چون نگاه ما نسبت به کلمات و آیات قرآن اجمالی است. 

سال‌ها پیش من به مدرسه‌ای رفته بودم و از بچه‌ها پرسیدم که نگاه شما به قرآن چگونه است. دانش‌آموزان در جواب گفتند که قرآن کتاب خداست که راه راست را به ما نشان می‌دهد. نگاهی که دانش آموزان داشتند نگاهی کاملا کلیشه‌ای بود. سپس از بچه‌ها خواستم نظرشان را در خصوص سیب بگویند. در جواب به این سوال گفتند که سیب میوه بهشت است. باز هم جوابشان کلیشه‌ای بود به همین خاطر سوال دیگری پرسیدم که بستنی چیست. در جواب به این سوال، پاسخی دادند که در زندگی‌شان بود. بعد از جوابشان گفتم که با همین نگاه که در خصوص بستنی نظر داده‌اید،‌ نظرتان راجع به قرآن چیست. باز هم گفتند که قرآن کتاب خداست که راه راست را به ما نشان می‌دهد. خیلی از مفاهیم قرآنی برای ما کلیشه‌ است. مثلا ایمان آوردند، ما مصداقی نمی‌دانیم که ایمان آوردند یعنی چه. 

بهترین راه برای مقابله با این موضوع همین است که به اجزا و کلمات به صورت عینی و کاربردی نگاه کنیم. به دنبال مصداق و تصویرش در زندگی خودمان باشیم. 

در ادامه اجزا را تصویرسازی کردیم، ارتباطی بین اجزا ایجاد کنیم.

نکته بعدی که به ما کمک می‌کند، وقتی کلمات و آیات را می‌بینیم، به پس زمینه‌هایش نیز توجه کنیم. در این خصوص مثالی در زندگی بزنم. به طور مثال من می‌خواهم سوار تاکسی شوم، راننده به من می‌گوید که بپر بالا. این کلمه فقط در آن موقعیت آن معنی خاص را دارد. 

سوره مبارکه ماعون 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 

به نام خداوند رحمتگر مهربان 

أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ ﴿۱﴾ 

آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ می‌خواند ديدى (۱) 

فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ ﴿۲﴾ 

اين همان كس است كه يتيم را به سختى مى‌‏راند (۲) 

وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳﴾ 

و به خوراك‏ دادن بی‌‌نوا ترغيب نمی‌كند (۳) 

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ﴿۴﴾ 

پس واى بر نمازگزارانى (۴) 

الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾ 

كه از نمازشان غافل‌اند (۵) 

الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ ﴿۶﴾ 

آنان كه ريا مى‌كنند (۶) 

وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷﴾ 

و از [دادن] زکات [و وسايل و مايحتاج خانه] خوددارى مى‌‏ورزند (۷)

سوره با سوال شروع می‌شود. اما در ابتدا بهتر است به یک دسته بندی از سوره برسیم.

«أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» آیا دیدی کسی را که دین را تکذیب می‌کند. «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ» آن کسی است که با یتیم تند برخورد کرده و او را از خود دور می‌کند. «وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» و دیگران را به طعام جامعه نیازمند تشویق نمی‌کند. همین که ترجمه آیه را می‌خوانیم برای‌مان سوال ایجاد می‌شود که مگر باید دیگران را به تطعیم نیازمند تشویق کنیم. 

از این‌ جا به بعد فضای سوره عوض می‌شود. تا به این‌ جا از مکذب می‌گفت و مکذب دین را معرفی کرد. «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» پس وای بر نمازگذاران. در این آیه انگار که چیز دیگری مطرح شده که مطابق با آیه‌های قبل نیست. «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» کسانی که نسبت به نمازشان بی‌توجهی می‌کنند. به عبارت دیگر نماز یک هدفی دارد که فرد نمازش را ‌آن‌گونه نمی‌خواند که به آن هدف برسد. «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» کسانی که ریا می‌کنند. «وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» و ماعون را منع می‌کنند. ماعون نیازمندی‌های اولیه زندگی است.

سوره مبارکه در نگاه اول یک بحثی دارد که افرادی که تکذیب کنندگان دین را معرفی می‌کند. کسی که دین را تکذیب می‌کند را به عنوان کسی معرفی می‌کند که نسبت به یتیم برخورد بدی دارد. در عین حال برنامه‌ای برای اطعام مسکین ندارد. در طرف دیگر هم مطرح می‌شود که وای به حال نمازگزاری که نمازش جدی نیست و ریا می‌کند. واضح است که بخش دوم نیز به بخش اول مرتبط می‌باشد. اول این آیه «ف» دارد. در قرآن ۷ نوع «ف» داریم که ارتباطی بین آیه‌های قبلی ایجاد می‌کند. 

اجزای سوره

همان‌طور که گفته شد سوره با سوال شروع شد تا توجه را فعال کند. سوال نیز در خصوص رویت می‌باشد «أَرَأَيْتَ» آیا دیدی. «أَرَأَيْتَ» یک اصطلاح است به این معنا که نظرت در این باره خبر بده. در بحث لغوی نیز یک پرسش است درباره رویت، آیا دیدی. در ادامه نیز می‌گوید که چه کسی را باید ببیند، کسی را که دین را تکذیب می‌کند. تکذیب کردن نیز یعنی کسی که کذب می‌شمارد و می‌گوید دروغ است. این سوره خطاب به رسول الله بوده و ما نیز به طبع پشت پیغمبر مخاطب هستیم. 

کلمه دین نیز قابل بحث است. دین کلمه‌ای است که در مفهومش ۳ مولفه برنامه، خضوع و جزا دارد. قانون، مقررات از جمله‌های برنامه‌های دین می‌باشد.منظورمان از دین اسلام برنامه‌ای است که براساس پذیرش و عدم پذیرش آن جزا تعیین می‌شود. این که به روز قیامت یوم الدین گفته می‌شود منظور جزای پذیرش یا عدم پذیرش آن برنامه است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌گوید که دین می‌تواند یوم الدین باشد. منظور از «الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ» یعنی کسی که روز قیامت را تکذیب می‌کند. به هر حال این رویکرد می‌تواند متفاوت باشد اما در انتها یک نتیجه را به همراه دارد. در نهایت کسی که دین را تکذیب می‌کند با کسی که روز قیامت را تکذیب می‌کند یکسان است. تکذیب دین، تکذیب یک حقیقتی است که فرد برنامه الهی را تکذیب می‌کند. 

«يُكَذِّبُ» فعل مضارع است، وقتی فعل مضارع می‌آید یک جریان و استمرار نیز مدنظر هست. به عبارتی اشاره به فردی دارد که دین را پیوسته تکذیب می‌کند. 

دفع با شدت

در ادامه خداوند می‌فرماید «فَذَلِكَ». علامه طباطبایی در این خصوص می‌گوید که خدا می‌خواهد به تکذیب کنندگان را به کسانی که این افراد را ندیده‌اند نشان دهد. «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ» آن کسی است که یتیم را «دع» می‌کند. منظور از دع نیز دفع به شدت است که یتیم را به شدت از خود دور می‌کند. نوعا نگاهی که ما به دین‌داری داریم فردی‌تر از این‌هاست. تصور ما از تکذیب‌کنندگان فردی است که نماز نمی‌خواند یا روزه نمی‌گیرد اما در سوره مبارکه ماعون می‌گوید مکذب کسی است که یتیم را به شدت از خود دفع می‌کند. 

حال ببینیم که چه کسی دع می‌کند. ما به کسی یتیم را به شدت دفع کند، می‌گوییم که چه آدم رذلی است. از آنجایی که انسان به شدت تصویر پردازی می‌کند تصویر‌هایی از تلویزیون به چشم‌مان می‌آید. چیزی که از یتیم به ذهنمان می‌آید بچه‌ نازی است که از گوشه‌ چشمش اشک جاری شده. از طرف دیگر آن فردی که یتیم را به شدت دفع کرده آدم بی رحمی است. در واقع یتیم کسی است که سرپرست ندارد و کسی که سرپرست ندارد بی صاحب بوده و به خوبی تربیت نخواهد شد. قاعدتا یتیم بی تربیت است. 

برای همه اتفاق افتاده که پشت چراغ قرمز باشد و بچه‌ای پررو سرش را وارد ماشین کرده و اذیت کند، خب این‌جا آن بچه توسط راننده هل داده می‌شود. در مثال دیگرش نیز خانمی که از مسیری عبور می‌کند، کودکی چادر را بگیرد و از سر خانم در بیاورد. در واقعیت یتیم اذیت می‌کند و این طبیعی می‌باشد چون تربیت نشده.

کلمات در قرآن ناظر به معانی هستند که می‌توانند مصادیق متعددی داشته باشند. با این حال به نظر می‌رسد که واژه یتیم به فردی گفته می‌شود که کرامتش زیر سوال رفته است. در واقع یتیم فرد بی سرپرستی است که نیاز به تکریم دارد. به عبارت دیگر کسی است که دیگران می‌توانند به سرش بزنند. حتی ممکن هست که کودک پدر و مادر داشته باشد اما سرپرستی نداشته باشد. از طرف دیگر پدر و مادر کودک از بین رفته‌اند اما اقوامش سرپرستی‌اش را به عهده گرفته‌اند. حتی ممکن است که یتیم فرد بزرگسال باشد. در مثالی دیگر می‌تواند شرکت دانش بنیانی باشد که چون پشتیبانی ندارد متحمل هر برخوردی می‌شود. 

کسی که اهل دع یتیم است، ملاحظاتش به مردم متناسب با پشتیبانی‌هایی هست که از افراد وجود دارد. اگر کسی پشتیبانی نداشته باشد او را دع خواهد کرد. دقیقا این آدم مکذب دین است. اگر به کسی احترام می‌ذارد به این دلیل است که پشتش به افرادی گرم می‌باشد. 

طعام مسکین

مفهوم ریشه «حض» از جنس تشویق و ترغیب است. نوع تشویق و ترغیب نیز به گونه‌ای هست که دون شان دانسته شود. مثلا من ممکن است در شان خودمان ندانم که کسی را به این کار تشویق کنم. به طور مثال بزرگوارانی که در این کارگاه قرآنی هستیم بعد از اتمام کارگاه،‌ زباله‌ها را جمع کرده و اتاق را جارو کنیم. برای مخاطب فرهیخته این جمله جالب نیست و با خودش می‌گوید که من آمده‌ام که در کارگاه شرکت کنم نه این‌که جارو کنم. از طرف دیگر من در شان خودم نمی‌دانم که افراد را به این کار تشویق کنم. 

در سوره مبارکه بلد از حوزه عقبه صحبت می‌شود. کسی که می‌خواهد وارد مسیر دین شود همان کسی است که برده آزاد می‌کند و مسکین را اطعام می‌دهد. گاهی وقت‌ها وضعیت به گونه‌ای است که کسی گرسنه‌ می‌باشد و من توان رفع گرسنگی‌اش را ندارم. وقتی که من احساس کنم که کاری از دستم بر نمی‌آید، مسئولیتی به عهده‌ام نمی‌بینم. نکته جالب اینجاست که اگر همان فرد گرسنه خانواده‌ام بود چه می‌کردم. انسان حتی اگر توان کمک به دیگران را نداشته باشد باید پیگیری کند تا مشکل برطرف شود. در همین سوره بلد فرموده شده که خدا به ما لب داده تا بتوانیم در خصوص مشکل صحبت کنیم. 

«وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» این آیه بسیار جالب است چون خدا نفرموده که کسی که مسکین را طعام ندهد، بلکه خداوند فرموده کسی که تشویق به اطعام مسکین نکند. انسان‌ها می‌گویند که من برای مشکل خودم از دیگران درخواست نکرده‌ام حال بیایم برای مشکل فرد دیگری درخواست کنم. 

«الْمِسْكِينِ» از ریشه سکنه به معنای سکونت می‌باشد. مسکین کسی است که نیازش از توانش بیشتر می‌باشد. به عبارت دیگر توانش پاسخ‌گوی نیازش نیست. مسکین مرتبه دارد به طور مثال کسی که نمی‌تواند جای خوابی برای خودش پیدا کند و کارتن خواب می‌شود. مسکین مراتب بالاتری نیز دارد مثلا مدیر یک مجموعه که توانمندی‌هایش از نیازهایش ضعیف‌تر هست. به هر حال ما در جامعه‌مان با افرادی سروکار داریم که نیازمند هستند و حتی نمی‌توانند غذای خود را تامین کنند. 

در خصوص غذا نیز همیشه طعام گفته شده. طعام نیز از ریشه طعم می‌باشد و به معنای غذایی است که فرد بتواند بخورد. در بحث مادی و معنوی نیز به همین صورت می‌باشد. به طور مثال برای کسی که نیازمند طعام معنوی است باید به نحوی محتوای فرهنگی را در اختیارش قرار دهیم که باب میلش باشد تا استفاده کند. 

همان‌گونه که گفته شد ممکن است که من نتوانم برای مسکین طعام تامین کنم به همین خاطر باید برنامه‌ریزی کنم. «يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» این آیه به این معناست که برنامه‌ریزی کنم تا دیگران را به طعام مسکین تشویق کنم. مسکین را پیدا کنم بعد به سراغ افرادی بروم که می‌توانند نیازش را برطرف کنند. 

بخش ابتدایی سوره بسته‌ای را به ما می‌دهد که بسیار تامل برانگیز است. اگر کسی تعاملش با دیگران مبتنی بر این که آن‌ها پشتیبانی دارند یا ندارند تنظیم شود و نیاز نیازمندان برایش مهم نباشد، این آدم دین و روز قیامت را تکذیب می‌کند. خداوند دینش را به نحوی آورده که اگر دین‌دار هستیم باید نیاز دیگران برای‌مان موضوعیت داشته باشد. توجه نکردن به نیاز‌های دیگران ویژگی یک آدم دین دار نیست. 

وای بر حال نمازگزاران

ذهنیت ما به نسبت به فرد غیر دین‌دار به این صورت است که نمازش را سبک می‌شمارد. سوره مبارکه ماعون این ذهنیت ما را کمی تغییر می‌دهد در عین حال که ذهنیت قبلی پر برجا می‌ماند. 

در ابتدای سوره تکذیب‌کننده دین را مشخص کرده و در آیات بعدی می‌گوید وای بر حال نماز خوان‌ها. فعلی که در خصوص نماز در قرآن آمده صلاة بوده که به معنای نماز خواندن نیست. صلاة به معنای برپا داشتن نماز است و ایجاد فرهنگش در جامعه. به عبارتی فضایی ایجاد کرد تا مردم با خدا ارتباط برقرار کنند. مصلین نیز به معنای کسی است که نماز می‌خواند. نگاه مصلین به کارکرد اجتماعی نیست. از طرفی اگر نماز، نمازی حقیقی باشد فرد را به کار کرد اجتماعی می‌برد.

«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» در این آیه می‌گوید وای بر نماز گذاران. کسی که نماز می‌خواند حتی اول وقت و در مسجد اما با شدت با یتیم برخورد می‌کند وای به حالش. در ادامه نیز به شرح مصلین می‌پردازد. 

«الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» این‌ها کسانی هستند که نسبت به نمازشان سهو دارند. سهو کاری است که در عین انجام دادن به مقصد نمی‌رساند. مثلا غذا می‌خوریم تا سیر شده و انرژی دریافت کنیم حال اگر غذایی بخوریم که ما سیر نکند و به ما انرژی ندهد،‌ غذا خوردن نیست. علامه طباطبایی می‌گوید که این سهو مراتبی دارد. از کسی که نمازش را یکی در میان می‌خواند تا کسی که حضور قلب در نمازش نباشد. 

اگر انسان می‌خواهد که در نمازش سهو نداشته باشد و در توجه داشته باشد باید نسبت به نیاز نیازمند توجه کند. اساسا دین برنامه‌ای نیست که فرد به اتاقی برود و در را به روی خودش ببندد و صرفا با خدا ارتباط برقرار کند. در واقع دین یک برنامه اجتماعی برای برقراری ارتباط با خداست. طبیعتا انسان نیاز به خلوت با خدا دارد و این خلوت برنامه شبانه انسان می‌باشد. زندگی انبیا را که ببینید متوجه می‌شوید که خلوت‌های خوبی با خدا دارند که در اجتماع بروزهای تاثیرگذاری دارد. 

داستان‌هایی نیز برای توجه به نیاز نیازمندان وجود دارد. نمونه‌اش داستان امیرالمومنین است که برایش آیه‌ای نیز نازل شد. امیرالمومنین سر نماز بودند و فقیری وارد مسجد شد که افراد به آن نیازمند توجهی نکردند ولی امام انگشتر خود را انفاق کردند. 

ریا

در آیه بعدی معرفی بیشتری داده می‌شود از فرد تکذیب‌کننده دین. «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» افرادی که در نمازشان سهو دارند ریا کار هستند. ریا یعنی کسی که خودش را به رویت دیگران در می‌آورد. گاها شبهه برای ایجاد می‌شود که محدوده ریا تا به کجاست. بعضا گفته می‌شود که به رویت درآوردن همان تشویق مثبت دیگران به انجام کارهای خیر می‌باشد. ریا آن موقعیتی است که دیدن دیگران از دیدن خدا برای‌مان مهم‌تر باشد. ما هر کاری که بکنیم خدا و رسول می‌بینند. برای فرد ریاکار این که خدا و رسول مشاهده می‌کنند مهم نیست بلکه نظر دیگران مهم می‌باشد. 

«وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» این آیه ادامه آیه قبلی می‌باشد. کسی که ریا کرده و از ماعون منع می‌کند. ماعون از ریشه معنه بوده و گوارایی در آن موضوعیت دارد. علامه طباطبایی در خصوص ماعون می‌گوید وسایل اولیه زندگی است که می‌تواند دست به دست بچرخد. مثلا یک کاسه که اگر به کسی بدهیم بر می‌گرداند. ماعون یک نوع قرض یا هدیه است که برای کسی که می‌دهد بسیار راحت بوده و برای کسی که دریافت می‌کند بسیار گوارا است. 

به طور مثال فردی لباس ندارد و شما ۱۰ لباس دارید حال اگر یکی از لباس‌هایتان را به آن فرد بدهید هیچ اتفاقی برای شما نمی‌افتد اما برای او بسیار مهم است. مثلا همسایه شما می‌خواهد غذا بپزد اما کبریت ندارد، شما با دادن کبریت مشکل آن فرد را حل کرده‌اید در عین حال که کبریت ارزش به خصوصی ندارد. منع ماعون کار زشتی است. مثلا همسایه کبریت می‌خواهد اما فرد می‌گوید نمی‌دهم چون اگر این کار را بکنم فرد پر رو می‌شود. 

یکی از حاضرین در کارگاه نظری در این خصوص بیان کرد: وقتی ما به فردی کمک می‌کنیم مانع رشد وی خواهیم شد.

به نظرم رفع‌ نیازی که از فرد مقابل صورت می‌گیرد بیشتر از آن است که مانع رشدش شود. خودمان را جای طرف مقابل قرار دهیم، فرد باید کبریت می‌خریده اما الان به هر دلیلی نخریده، با دادن کبریت جلوی رشدش را نمی‌گیریم. اگر یقین داشته باشیم که اگر کمک کنیم رشد نخواهد کرد، داستان متفاوتی دارد. 

مثال دیگرش رانندگی می‌باشد که شما در جاده با سرعت ۱۲۰ حرکت می‌کنید. یک ماشین از پشت به شما چراغ می‌زند، خب این اتفاق باعث لج‌بازی می‌شود. از طرف مقابل هر زمانی که من عجله داشتم مثلا باید سریع به جایی می‌رسیدم یا می‌خواهم بچه‌ام را به دکتر ببرم دیگران لج‌بازی می‌کنند. وقتی این دو اتفاق را کنار هم بگذاریم متوجه می‌شویم که از کجا معلوم آن کسی که پشت سرمان چراغ می‌زند همان موقعیت ما را ندارد. حالا این که ما لاین را عوض کنیم تا او به راهش ادامه دهد برای ما هزینه ندارد اما شاید برای او هزینه داشته باشد چون مثلا باید همسرش را به بیمارستان ببرد. 

این آیه اشاره به افرادی که دارد که علاوه بر اینکه خودشان ماعون ندارند بلکه دیگران را نیز از این امر منع می‌کنند. 

چرخه سوره ماعون

در نگاه اولیه‌ای که به سوره داشته‌ایم، سوره یک چرخه را به ما نشان می‌دهد. دین و تکذیب دین در بالای این چرخه مطرح می‌شود. در ادامه این چرخه برخورد بد با یتیم و بی‌توجهی به نیاز مسکین وجود دارد. گام بعدی این چرخه به نماز می‌رسد و منظور نماز فردی می‌باشد. موضوع بعدی در چرخه اهمیت مشاهده دیگران است در عین حال که نیاز دیگران برایش مهم نیست. 

به طور طبیعی افرادی که برایشان نظر افراد مهم است اهمیتی به نیاز دیگران نمی‌دهند. شاید در نگاه اول این موضوع منطقی نباشد اما با کمی تفکر در سوره کاملا این موضوع منطقی به نظر می‌رسد. در سوره مبارکه ماعون دیگران خیلی مهم هست. مهم بودن نیز از این لحاظ است که نیازش را تشخیص دهیم و برای رفع نیاز تلاش کنیم. 

اساسا در نگاه قرآن رابطه گیرندگی مربوط به رابطه انسان با بالا دستی است. رابطه انسان با پایین‌دستی رابطه دهندگی می‌باشد. این صحبت مردم هست که می‌گویند محبت دو طرفه‌ است. کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی کاملا غیر قرآنی می‌باشد. رابطه‌ای که در آن گفته شود من برای همسرم کاری را می‌کنم تا او برای من کاری بکند، متعلق به دوره قبل از بلوغ است. رابطه قرآنی به این صورت هست که من از خدا می‌گیرم و به دیگران می‌دهم. همان‌گونه که خداوند به ما عطا می‌کند یعنی بدون چشم‌داشت به ما نعمت می‌دهد ما نیز باید به دیگران عطا کنیم. فرد دین‌دار نیازش در نماز برطرف می‌شود و در بیرون به دنبال رفع نیاز دیگران خواهد بود. 

نگاه مورد قبول سوره ماعون

سوره با «أَرَأَيْتَ» شروع می‌شود و نگاه موضوع بسیار مهمی است. سوره ماعون به ما می‌گوید که باید نگاه‌مان را تنظیم کنیم. به عبارتی ما چه چیزی می‌بینیم و چگونه خودمان را در معرض رویت قرار می‌دهیم. من که الان در این کارگاه هستم و شما مرا می‌بینید آیا حواسم هست که خدا هم مرا می‌بیند. در عین حال من آدم‌ها را چگونه می‌بینم. در ارتباط با دیگران در ابتدا نیازهای خودمان مهم هست. در گام بعدی به دنبال این هستیم که ضایع نشویم. توجهی نداریم به این که طرف مقابل ضایع می‌شود یا نه. گاهی وقت‌ها این موضوع برای‌مان مهم می‌شود که طرف مقابل را ضایع کنیم تا مطمئن شویم خودمان ضایع نمی‌شویم. کاسب نیز همین‌گونه عمل می‌کنند، بعضی از کاسب‌ها حساب را گرد می‌کنند به سمت خودشان یعنی اگر قیمت اجناس بشود ۸۵۶۰۰، ۸۶۰۰۰ تومان در نظر می‌گیرند. 

سوره ماعون به ما می‌گوید که دیگران را از منظر خودشان ببینیم نه از منظر نیازهای خودمان. وقتی نیازهای خودمان به خاطرمان می‌آید یاد نماز بیفتیم و به خدا توجه کنیم. وقتی به دیگران توجه می‌کنیم توجه‌مان به نیازهایشان باشد. 

مثلا اگر راننده تاکسی هستیم نگاه‌مان صرفا به کسب درآمد نباشد. روزی را خدا می‌رساند پس کار اصلی خودمان را انجام دهیم. حواس‌مان باشد که باید وظایف‌ و تکالیف‌مان را انجام دهیم روزی با خداوند می‌باشد. راننده تاکسی نگاهش به این‌گونه باشد که وظیفه من این است که فرد را به مقصدش برسانم. 

مبنای رفتارهای درست اتکای به آخرت و آن حقیقت ثابت است و در عین حال رفتار نادرست نیز قبول نداشتن آخرت می‌باشد. این موضوع مکررا در سوره‌های مختلف قرآن آمده. 

اگر کسی این نگاه را نداشته باشد در رفتارهای اجتماعی کم می‌آورد. فردی که این نگاه را ندارد اصلا نمی‌تواند نسبت به دیگران گذشت داشته باشد. 

سوره لیل در آیه‌های «وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾» و «وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾» انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند. افراد دو گونه می‌شوند آدم‌های بخیل و کریم. دو دسته شدن نیز به همین ایمان و رفتار بر می‌گردد. یک باوری وجود دارد که می‌گوید با هر چیزی که مواجه می‌شویم بهترش وجود دارد. این باور می‌تواند باعث شود که فرد دهنده باشد. اگر کسی فکر کند چیزی را به چنگ آورده قطعا از دست نخواهد داد. همیشه هم به مال و ثروت نیست ممکن است کسی این حس را نسبت به علم داشته باشد.

آخرت

نباید به آخرت به عنوان جهانی دیگر نگاه کنیم. به نظرم این تصویر دقیقی نیست که فکر کنیم که این جایی که هستیم دنیاست و یک جای دیگر آخرت است. در واقع می‌توان گفت که آخرت عالم ثابت‌هاست و دنیا عالم متغیرها هست. به نظر من وقتی در قرآن از حیات اخروی صحبت می‌شود منظور زندگی پس از مرگ نیست. حیات دنیوی یعنی انسان براساس دنیا زندگی کرده و حیات اخروی نیز یعنی انسان براساس آخرت زندگی کند. حیات اخروی صرفا متعلق به پس از مرگ نیست یعنی در دنیا هم می‌توان اخروی زندگی کرد. هر چیز ثابت در عالم مرتبط با آخرت می‌باشد. به همین دلیل آخرت در زندگی ما تنیده شده. نسبت آخرت به دنیا مانند نسبت دنیا به رحم مادر است. انسان وقتی در رحم مادرش قرار دارد در این دنیا نیز وجود دارد و از دنیا بهره مند می‌شود. 

قیامت زمانی است که بعدا صورت می‌گیرد اما آخرت که زمان ندارد. فردی ممکن است در دنیا هم درون جهنم باشد. یک طرف قیامت با دنیا و طرف دیگرش با آخرت است. آخرت به خاطر زمان‌دار نبودش جای دیگر نیست. محور رفتار و باورهای انسان باید آخرت باشد. 

انسان‌ها باید دین را بپذیرند که این پذیرش دین دو وجه دارد. در وجه اول بپذیرند که در این برنامه باشند. در عین حال اعتقاد داشته باشند که موعد حسابی وجود دارد که اصل نتایج عملکرد انسان آن‌جا به دست می‌آید. در وهله دوم نیز ابتدا باید روابط اجتماعی اصلاح شود و در گام سوم رابطه انسان با خدا بهتر خواهد شد. در آغاز ارتباط با خدا بوده که برنامه دین پذیرفته شده‌ حال برای بهبود رابطه با خدا باید روابط با اجتماع بهبود پیدا کند. 

در ابتدای سوره بقره نیز سطح تقوای اولیه برای انسان‌ها در نظر گرفته می‌شود. سوره بقره، سوره ارتقا تقوا می‌باشد و بارها گفته که انسان‌ها کارهایی را انجام دهند تا تقوایشان ارتقا پیدا کند. از طرفی دیگر اگر ارتباط با دیگران مهم نبود که از ابتدا در بهشت بودیم. پس به این دنیا آمده‌ایم تا روابط اجتماعی ایجاد کنیم.

حاضرین در این کارگاه نیز به طرح سوال‌های خود پرداختند. 

با دشمن چطور مقابله کنیم؟

یکی از اتفاقات بدی که در زندگی ما افتاده این است که ما پرچم دین را برداشتیم و به واسطه همین کار دشمن با ما به مقابله ایستاده. از طرفی برای جنگیدن با دشمن نیز با امکاناتش در زمین دشمن می‌جنگیم. این اتفاق بدی است و متاسفانه در بسیاری از زمینه‌ها نیز اتفاق افتاده. به طور مثال تبلیغات ما هم مانند تبلیغات غرب است. ساختاری که در علم تبلیغات وجود دارد، تبلیغ باطل می‌باشد. چیزی قرار هست تبلیغ شود که حق نیست و به واسطه همین حق نبودن مخاطبی نخواهد داشت. به خاطر همین مسئله باید ظاهری برایش ایجاد کنند تا این باطل به چشم مخاطب بیاید. تبلیغ حق به هیچ عنوان این گونه نیست. 

ما به عنوان طرفدار دین و افرادی که سمت حق ایستاده‌ایم به صورتی با دشمن می‌جنگیم که آن‌ها با ما می‌جنگدند. به طور مثال در زمینه هسته‌ای ما قبول داریم که استفاده از سلاح هسته‌ای حرام است. همین موضوع معتبرتر از تمامی پروتکل‌های دشمن می‌باشد و حتی دشمن نیز این موضوع را قبول دارد. 

تکذیب یعنی چه؟ با تمامی گفته پس چرا غرب وضعیت به سامانی دارد؟

صدق یعنی انطباق با حقیقتی ثابت. همان‌طور که می‌دانید غرب به طور کلی ثابت را زیر سوال می‌برد. عدم انطباق با این ثابت کذب می‌شود. تصدیق یعنی منطبق دانستن چیزی با آن ثابت و تکذیب یعنی منطبق ندانستن چیزی با آن ثابت. وقتی انسان چیزی را تکذیب می‌کند یعنی حقیقی نیست. 

بیش از ۹۰ درصد از اقوام ما در قاره‌های مختلف زندگی می‌کنند. خیلی از ‌آن‌ها زمانی که به کشورهای دیگر رفتند متوجه شدند که غرب آن چیزی نیست که فکر می‌کردند. من تعصبی ندارم اما واقعا غرب وضعیت به سامانی ندارد. به این نکته هم باید توجه کنیم که در باطن چه چیزی وجود دارد که در ظاهر غرب به خوبی نمایش داده می‌شود. در منطق دین همه اتفاقات در این جهت تعریف می‌شود که رابطه افراد با خدا نزدیک‌تر بشود. جامعه‌‌ای که فضایی را به وجود آورده که ظاهر خوبی دارد اما منجر به نزدیک شدن با خدا نمی‌شود، از نگاه دینی عقب‌ مانده است. 

وضعیت ما که وضعیت مطلوبی نیست. باید این نکته را بدانیم که مشکلات به خاطر این به وجود آمده‌اند چون ما با آیات وحی فاصله داریم. 

در آیات اشاره شده که کسی که نماز نمی‌خواند مکذب دین است. افرادی هستند که به نوعی دیگر با خدا ارتباط دارند آیا همگی مکذب دین هستند؟ تناقضی به وجود می‌آید.

سوره گفته که آن کسی که دع یتیم می‌کند مکذب دین است. در آیات این سوره گفته نشده که کسی که نماز نمی‌خواند مکذب دین می‌باشد. 

من می‌گویم که اگر کسی باور به خدا و رابطه‌ای با خدا نداشته باشد، این شخص نمی‌تواند دع یتیم نکند. دع یتیم هم فقط این نیست که با بچه فال فروش برخورد تندی شود. اگر من استاد در سه کنجی قرار بگیرم و شما بتوانید مرا له کنید، یتیم هستم. من ندیدم کسی را اهل ارتباط با خدا نباشد اما اهل رعابت حال یتیم باشد.

شکل نماز را خدا به ما گفته و هیچ تناقضی وجود ندارد. اگر کسی اهل رعایت حق دیگران بوده و مهربان باشد و در عین حال ارتباط با خدا داشته باشد و نماز ما را نمی‌خواند ان شاء الله که اهل بهشت باشد. از طرف دیگر کسی نماز می‌خواند اما به شدت با دیگران برخورد می‌کند و حق دیگران را می‌خورد. مشخص است که نماز این فرد مورد قبول درگاه رحمت نیست. 

سوره ماعون، سوره اهمیت نماز است. سوره نگاه اشتباهی را اصلاح می‌کند و تحت هیچ شرایطی اهمیت نماز را خدشه دار نمی‌کند. سوره می‌گوید که اگر شما نماز را در این شکل و چارچوب ظاهری ببینید و در نماز سهو داشته باشد اگر به فکر یتیم و مسکین نباشید. سوره اصلا نمی‌گوید که ما افراد را براساس این که به فکر مسکین هستند دسته‌بندی کنیم و به نمازش کاری نداشته باشیم. همان‌گونه که می‌توان یک نماز ظاهری داشت بدون توجه به یتیم و مسکین،‌ می‌توان به صورت ظاهری به فکر یتیم و مسکین باشیم بدون ادای نماز. 

به نظرم اصلا نمی‌شود کسی اهل نماز نباشد اما بتواند آیات ۲ و ۳ را رعایت بکند. 

روحانی در این کارگاه حضور داشت و در بیان صحبت به خاطره‌ای پرداخت: من سوار تاکسی شدم. بلافاصله بعد از نشستن من راننده شروع کرد لیستی از مواردی که قبول نداشت را گفت. راننده گفت که من قیامت را قبول ندارم و نماز نمی‌خوانم در عین حال حق دیگران را نمی‌خورم و به دیگران کمک نمی‌کنم. بلافاصله بعد از تمام شدن صحبت به راننده گفتم که خاک بر سرت. راننده با تعجب به من نگاه کرد و من گفتم که آن کسی که این کارها را می‌کند قیامت را قبول دارد. اگر تو قیامت را قبول نداری پس باید حق دیگران را بخوری چون هر چه بخوری لذت بیشتری می‌بری از طرفی هم آخرت را قبول نداری که ممکن است مجازت شوی. راننده به فکر فرو رفت چون فکر می‌کرد که روزنه‌ای در اسلام و دین پیدا کرده.

یکی از حاضرین در رویداد نیز نکاتی را بیان کرد: به نظرم همانطور که فهمیدن خداوند در یک سوره مهم است. این نکته هم مهم است که بدانیم خداوند در این سوره چه چیزهایی را نمی‌گوید. به جز این سوره ما ۱۱۳ سوره دیگر هم داریم که موضوعات دیگری را بیان کرده. در ضمن در هر سوره به کل دین پرداخته نشده است. به طور مثال در این سوره مکذب دین را معرفی می‌کند اما توضیحی به آن طرف قضیه نمی‌دهد. 

رویدادهای مرتبط