رونمایی از کتابهای طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها (سیدحسن حسینی، نیما نریمانی و جمعی از نویسندگان) و فعل الهی در طبیعت (جواد درویش)
این رویداد در تاریخ ۲۹ مرداد ماه ۱۴۰۱ با همکاری گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و خانه اندیشهورزان برگزار شد.
با حضور:
دکتر سیدحسن حسینی؛ از نویسندگان کتاب «طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها»
حجةالاسلام دکتر محمد پارسانیا؛
دکتر محمدحسن مرصعی؛
دکتر ابراهیم آزادگان؛
دکتر جواد درویش ، نویسندهی کتاب «فعل الهی در طبیعت»
دکتر نریمانی از نویسندگان کتاب «طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها»
مهندس شاکری از انتشارات شریف
دکتر سیدحسن حسینی؛ از نویسندگان کتاب «طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها» :
کتاب فعل الهی در طبیعت که آقای دکتر درویش تألیف کردهاند، بخش عمدهی این کتاب از رسالهی دکتری ایشان میباشد. دیگر مباحث نظریه پردازی در بحث علم و دین در دنیا مطرح نیست. بیشتر به علم به عنوان خاستگاه تجربی توجه میشود. نکات دیگری که در این کتاب میباشد مروری بر نظریات مطرح در علم و دین، به خصوص فعل خداوند در طبیعت توضیح داده شده است. راهنما و مدخل خوبی برای این نظریات میباشد.
در این کتاب مؤلف به بعضی از دیدگاههای کلاسیک و مرسوم در بحث فعل خداوند در طبیعت اعتراض کردهاست. مزایای این کتاب نقد در این بخش الهیات کلاسیک میباشید. نقد دیگر بر این موضوع است که خداوند را عامل تعین بخش به غیرمتعینهای سطح فیزیک ببینیم. یکی از مزیتهای این کتاب نوعی دفاع از سازگاری بین موجبیت و فعل الهی است. بر اساس دیدگاه الکساندر برد دست به نوعی سازگاری بین فعل الهی و تعینگرایی و موجبیت که از اصل علیت هم بهرهبرداری میکند به نوعی سازگاری برسد، لذا در این بخش از دیدگاه برد نیز دفاع کرده است. به هرحال فعل الهی در طبیعت بعد از نظریه تکامل داروینی بیشتر مورد سوال قرار گرفته است.
کتاب آقای دکتر نریمانی، طبیعتگرایی را در این کناب یک ایدئولوژی حاکم از قرن نوزدهم به بعد دانستند و بر این مسئله تاکید داشتهاند که یک نوع بنیان متافیزیکی است.
در مقالات این کتاب مشکلات طبیعتگرایی ذکر شده است که در حل بعضی مسائل؛ مانند آگاهی، حیصیت التفاتی، وجود خدا ناتوان است.
یکی از نکات مفید این کتاب؛ بازگشت طبیعت گرایی روش شناختی به طبیعت گرایی هستی شناختی است.
در مورد علم و دین از این نظریات کلانی که مربوط به دهههای قبل است صرف نظر کنیم و وقتی صحبت از علم تجربی میکنیم به خاستگاه تجربی آن توجه کنیم و بعد در خاستگاه تجربی علم و نچرال سلکشن تبیینهای جدیدی ارائه کنیم.
این دو کتاب و کتاب دکتر آزادگان که دربارهی احتجاب الهی است، توسط انتشارات دانشگاه شریف منتشر شد.
حجةالاسلام دکتر محمد پارسانیا:
اثر آقای درویش، سعی کردهاند که دیدگاه مرحوم علامه را پیش بیاورند، بیشتر به نظر بنده این جمعآوری نظرات نویی که در اینجا مطرح است، برای کسی که قصد ورود به این حوزه دارد و سنت فلسفی و عرفانی ما را ناظر بر این حوزه ها فعال کند، چرا که خود آنها در این جهت گام برداشتهاند، کمک کرده و راهگشاست.
بحث دوم به گونهی نو تری است. کار آقای نریمانی و مقالاتی که به تفصیل مرور کردم، آنچه به ذهنم رسید دو نکتهی بسیار جدی در بحث طبیعتگرایی است، یکی ذهن و علم و دیگری نفس. بخش دیگری نیز تناقضاتی است که آنجا وجود دارد. بنده قصد دارم به دو مسئله بپردازم؛ یکی اینکه این نقاط، نقاطی است که در سنت اسلامی بر همینها دست گذاشته شده است و سنت باروری است. هم مسئلهی خود علم! یعنی ابن سینا هنگام ورود بر این عالم از ترکیب نفس و علم استفاده میکند، یعنی نفس را هم از مسیر علم… البته علمی که او مطرح میکند عقلی است و ادراکات عقلی نمیتواند مادی باشد و نفس هم به همین دلیل نمیتواند مادی باشد.
عبور از طبیعت و عالم جسم و جسمانی، از فیزیک به سوی متافیزیک، اولین نقاط عطفی که رخ میدهد دقیقا همینجاست.
طرح مسئله علم شهودی که در معرفت نفس وجود دارد، استفاده از علم در حکمت متعالی، گسترده تر است، یعنی مطلق علم و معرفت را مجرد میدانند. چه معرفت حسی، چه معرفت خیالی!
در تقسیم بندی صدرا، معرفت دو حوزه بیشتر ندارد؛ یکی حس و خیال که وحدت دارد، یکی وهم و عقل. در حقیقت ما هستیم که در معرفت حسی ثبات نداریم، مدرک ما ثبات دارد و حرکت و زمان ندارد. اصلا معرفت زمان برنمیدارد و از عالم زمان و زمین خارج میشویم.
درک حسی آمیخته با شاکله و صوری نامحسوس است. ظهور برای ما با اموری است که از حس نیامده، به همین دلیل کانت هم عقلگراست و حس با عقل همراه است. اصلا احساس بدون عقل ممکن نیست. توجه به اینکه احساس همواره با معرفتهای غیرحسی حضور دارد به لحاظ شناختی، در حکمت مشاء جدی است. در پشت جلد برهان شفا مواردی است که ابن سینا اشاره میکند، حس طریق الی المعرفته. با حضور عقل است که حس علم میدهد و این مورد اذعان کانت میباشد.
کاری که کانت کرد این بود که عقل را در قلمرو معرفتی حفظ کرد و برای انسان ثابت دانست، لذا امری که مادی نیست و ثبات دارد، به عنوان شاکلهای که با او هستی تعین پیدا میکند همراه شد.
فکر میکنم باید ریشهی این طبیعت گرایی را در عقلگرایی کانت دید.
یک بحثی رابطهی بین جدل و برهان است. جدل اگر درست باشد و جدال احسن باشد سر از برهان درمیآورد. استدلالی که کانت برای این که عقل را کنار بگذارد بیان میکند، تناقضاتی است که عقل با آن مواجه شده است، مثل تناهی و عدم تناهی ابعاد و جهان و اینطور مسائل… بلافاصله نتیجه میگیرد عقل با واقع ربطی ندارد. ضمن اینکه در متن واقع تناقض نیست، پس این معرفتی است که از واقع خبر میدهد و خود عقلی است.
وقتی عقل را کنار بگذاریم در نخستین قدم همان طبیعتگرایی شناختی به وجود میآید و حسگرایی آمپرسیسم مسلط میشود. طبیعتگرایی شناختی منطقا با طبیعتگرایی مادی میتواند نزدیک باشد یا حداقل نسبت به یک حوزهی دیگری موضع منفی داشته باشد. در بحثهای فلسفهی دین میتواند اثرگذار باشد. تعبیر قرآن کریم این است که: «قالوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً»؛ یعنی همین که شما شناخت را به یک رویکرد طبیعتگرایی دادهاید، بیان امام رضا(ع) این است که ما به این دلیل خدا را قبول داریم که محسوس نیست، چیزی که محسوس است که نمیتواند خدا باشد.
دکتر ابراهیم آزادگان:
من حرفهای دکترپارسانیا را قبول ندارم! به چند دلیل!
یک اینکه ثبات و تغییر هر دو در فلسفهی کانت مورد تاکید و اهمیت قرار دارد. دومین نکته آیا عقلانیت را از واقعیت جدا میکند؟ اصلا و ابدا. واقعیت چیزی غیر از حکم عقلانی نیست.
اما درمورد طبیعتگرایی؛ اینکه طبیعتگرایی بتواند پایهی علم مدرن باشد امری محال است! به این دلیل که شما تجربهگرایی را بر اساس Perception ( ادراک) میگذارید.
چون پروژهی طبیعت گرایی، پروژهای است که بایدها را جدا میکند، اصلا نمیتواند در این بخش، ادراک، مبنای علم تجربی(تجربهها) باشد. مطلب بعدی در مورد طبیعتگرایی، cognition (شناخت) است. و مسئلهی بعد Consciousness(آگاهی) است، ولی هم خودآگاهی هم درمورد دیگران و اشیای جهان ما را دچار مشکل میکند، چرا که نمیتوانیم برای آنها پایهی طبیعی ارائه کنیم. طبیعتگرایی جهانبینی است که عملا با علم مدرن در اختلاف و ستیز است. و اصلا نمیتواند پایهی آن باشد.
مسئلهی دوم، divine action(عمل الهی) است، که در تاریخ مباحث علم و دین با یک پیش فرض غلطی شروع شده است که خدایی خارج از جهان طبیعی وجود دارد و خدای کاملا غیرمادی میخواهد در جهان مادی دخالت کند و حال چه کنیم؟ که به نظر من از پایه غلط است.
دکتر محمدحسن مرصعی:
در سنت فلسفهی غرب ما؛ Naturalism(طبیعت گرایی) یا materialism( ماده گرایی) یا physicalism ( فیزیک گرایی) داریم. که در هر دوره سراغ یکی از موضوعات رفتند و این سه واژه در بعضی از مقالات کتاب دکتر نریمانی به آن پرداخته شده، سه صفت طبیعی یا مادی است که با یک گرایشی تلفیق شده است. نکتهی بسیار مهم در باب معناشناسی این سه واژه است. پیش از اینکه سراغ این برویم که آیا فلسفهی این سه مورد درست است یا نه، سراغ این برویم که اصلا یعنی چه؟ یکی از سوالات درمورد این پرسش چیستی و تفسیری دربارهی خود این واژگان است. در مقالهی سرکار خانم زرگر سه معنا برای natural ذکر شده است که فرمودهاند میتواند به معنای منسوب به آنچه در علوم طبیعی است. معنای دوم اینکه هرچیزی که فرض کنید زمانی و مکانی است. معانی دیگری هم ممکن است بیان شود که سه معنا در این متن هست. پیش از پرداختن به این مسئله که آیا این موضوع درست است یا نه، پرداختن به این مسئلهی تفصیری که اصلا natural چه چیزی است؟ ما در سنت فلسفه اسلامی هم واژهی مادی-مجرد داریم که یک تقسیمبندی نسبتا تند و تیزی در ابن سینا پیدا میکند، که مادی مقابل مجرد تعریف میشود و کاملا تقابل معنایی بین آنهاست. مادی در سنت ابنسینا، میشود ماده به معنای هیولای اولا و آنچه که در آن حلول پیدا کرده است. در سنت فلسفی معاصر و بحثهای مربوط به Naturalism به طور خاص، بحثهای پیرامون خود واژهی natural با صرف نظر از ism باید یک صورتبندی خوبی از آن پیدا شود. نکتهی آخر اینجور مباحث فکر میکنم تا حدی به سرانجام میرسه که در نظام آموزش و پرورش ما، در نظام کتب درسی و دانشگاهی ما سرسوزنی از آن وجود داشته باشد.
در ادامه در خدمت نویسندگان آثار خواهیم بود، ابتدا آقای دکتر جواد درویش ، نویسندهی کتاب «فعل الهی در طبیعت» و سپس دکتر نریمانی از نویسندگان کتاب «طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها» و در انتها از بیانات آقای مهندس شاکری از انتشارات شریف بهرهمند خواهیم شد که در ویدیوی این رویداد قابل مشاهده میباشد.