خانه » سیری در اندیشکده‌های جهان؛ اندیشکده‌ها و نهادهای سیاست‌پژوهی در آمریکا

سیری در اندیشکده‌های جهان؛ اندیشکده‌ها و نهادهای سیاست‌پژوهی در آمریکا

این نوشتار، گزارش مشروحی است از سخنان دکتر سلمان رضوی در نشست «سیری در اندیشکده‌های جهان؛ اندیشکده‌ها و نهادهای سیاست‌پژوهی در آمریکا» که در آن به بررسی فضای ساختاری اندیشکده‌ها می‌پردازد و از روش‌های تاثیرگذاری آنها بر سیاست‌های آمریکا می‌گوید. همچنین به چگونگی تامین مالی اندیشکده‌های آمریکایی می‌پردازد و در آخر مواجهه‌ی این نهادها را با مسئله‌ی ایران مورد بررسی قرار می‌دهد.

سیر تاریخی شکل گیری اندیشکده‌ها در آمریکا

اندیشکده‌ها در آمریکا در دو فضای «ساختار» و «تاریخی» شکل گرفتند. ساختاری به این معنا که فضای اجتماعی داخل آمریکا، ساختار حکومتی آمریکا و مجموعه عواملی که مرتبط با داخل آمریکا هست را می‌شود در این قسمت جای داد. ساختار در آمریکا و موضوع تعادل و توازن قوا تقریبا رعایت شده است؛ قدرت بین قوه مجریه، مقننه، قضائیه متوازن است و هر کدامشان به نحوی دیگری را کنترل می‌کنند. این کنترل‌ها باعث شده است که سیطره‌ای که یک قوه بر دیگر قوا در برخی کشورها وجود دارد کمتر باشد، هرچند گفته می‌شود که چند دولت اخیر آمریکا  قدرت بیشتری داشته‌اند اما در مجموع می‌شود این فرض را به صورت کلی قبول داشت که ساختار آمریکا مبتنی بر تعادل قوا است و در این فضا اندیشکده‌ها رشد و نمو و شکوفایی بیشتری داشته‌اند. طی ۱۰۰ سال اخیر، هر کدام از این اعضا شامل؛ دانشگاه‌ها، سازمان‌ها و حتی برخی از شخصیت‌ها به ویژه در حد رئیس جمهور سعی کردند که اندیشکده‌هایی را به وجود بیاورند و آن ها را در دسته‌بندی‌های اندیشکده‌های دانشگاهی، محافظه‌کار، غیر محافظه‌کار و … جای بدهند. به لحاظ تاریخی هم طی ۱۰۰ سال اخیر اتفاقاتی که در داخل و خارج آمریکا رخ داد یکی از مهم‌ترین دلایل رشد اندیشکده‌ها است؛ به عنوان مثال، می توان به جنگ جهانی اول اشاره کرد که منجر به ظهور اندیشکده‌ها در امریکا شد، اگرچه عمدتا این رشد بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. جنگ جهانی دوم، نقطه عطف خیلی مهم‌تری بود به دلیل اینکه آمریکا تبدیل به قدرت بین‌المللی شده بود و به قول خودشان سیاست بین‌المللی داشتند و از حالت انزواگرایی بیرون آمده بودند. طبیعتا شناخت فضای بین‌الملل و جهان و مجموعه کشورهای موثر در دنیا برای برقراری ارتباط توسط خودِ دولت ها سخت بود. از این رو، اندیکشده‌ها سعی کردند حداقل در این مورد بعد سیاست خارجی دولت‌ها را در قالب راهکارها و راهبردها تقویت کنند و نتیجه این شد که به اندیشکده‌ها توجه شود.  جهانی‌سازی، جنگ سرد و فروپاشی آن و تک قطبی‌شدن نظام بین‌الملل عواملی بودند که به ترتیب روند فزاینده تاثیرگذاری خود را روی بحث اندیشکده‌ها داشتند تا اینکه طبق آخرین آمارها دو هزار اندیشکده در آمریکا مطرح شده است که البته بسیاری از این‌ها خارج از مباحث سیاسی و اقتصادی هستند. اندیشکده‌هایی که در مباحث سیاسی اقتصادی فعالیت می‌کنند طبیعتا خیلی محدود هستند. در کل آمریکا را کشور اندیشکده‌ها می‌شناسند و اندیشکده‌ها جایگاه مطلوب‌تر و بهتری حتی در مقایسه با دانشگاه‌ها دارند.

شیوه های اثرگذاری اندیشکده‌های آمریکایی

اگر به رفت و برگشت‌های کارشناسان به ساختار حکومتی طی همین دولت بایدن، ترامپ و اوباما نگاهی بیندازیم مانند جان بولتون، می‌‌بینیم بسیاری از اینها اندیشکده‌ای بودند و وارد دولت شدند؛ اعم از وزارت خارجه، شورای امنیت ملی و یا کاخ سفید و نکته مهم اینکه دوباره به اندیشکده‌ها بازگشتند. مورد دیگر بحث دعوت از شخصیت‌های سیاسی برای ارائه نطق‌های مهم است. برای مثال فکر می‌کنم اندیشکده هودسون بود که آقای پمپئو وزیر خارجه ترامپ به آنجا رفت و آن ۱۲ شرط معروف خود را در مورد ایران اشاره کرد. مورد بعدی انتشارات به معنای اعم کلمه شامل کتاب، بولتن و فصل‌نامه است که از جمله شیوه‌های تاثیرگذاری آن‌ها است. مورد بعدی، کمک اندیشکده‌ها به رسانه‌ها با معرفی کارشناسان است. این ها از موارد تاثیرگذاری اندیشکده‌ها هستند، با وجود این روش تاثیرگذاری و اینکه میزان اثرگذاری چگونه می‌تواند بالاتر یا پایین‌تر برود هم مسئله‌ای مهم است.

مک‌گان یکی از متخصصین این حوزه دسته‌بندی‌های متعددی کرده است و امتیازاتی به این اندیشکده‌ها می‌دهد؛ برای مثال در ۱۰ مورد اول دنیا ۶ مورد آمریکایی هستند که طبیعتا براساس شاخص‌هایی است که آنها مطرح می‌کنند. میزان تاثیرگذاری به این بازمی‌گردد که چقدر شخصیت های برجسته سیاسی علمی در آنها باشد. اینکه آقای پمپئو بعد از وزارت خارجه و یا آقای جان بولتون بعد از مشاور امنیت ملی به کدام اندیشکده ها بازمی‌گردند طبیعتا مسئله مهمی است. یکی دیگر هم به نظر من کم و کیف آن اندیشکده است. نکته بعدی میزان و حجم کارهای آنها است، اینکه اندیشکده‌ای بتواند ۱۰ کتاب چاپ کند یا یک کتاب چاپ کند، بسیار فرق دارد و مقالاتی به اسم تحلیلگران رده بالا را داشته باشد به عنوان وزنه حساب می‌شود و اثرگذاری آن را بالا می‌برد. یکی هم تخصصی بودن آن اندیشکده‌ها است. برای مثال اندیشکده‌ای مانند جینسا[۱] فقط در بحث اسرائیل و چگونگی تقویت این رژیم و مقابله با ایران کار می‌کند و در خود جمعی از نظامیان و ژنرال‌های ارشد کارکشته خاورمیانه را جمع کرده است که هم دست به قلم و هم صاحب تجربه هستند. این باعث می‌شود که آن اندیشکده در بحث رژیم صهیونیستی، در بحث ایران یا فلان کشور، متخصص شود که این هم یکی از شاخص‌ها است. در مجموع این مواردی که اشاره کردم باعث می‌شود که میزان اثرگذاری این اندیشکده‌ها بر حوزه مورد نظر خود، سیاست خارجه یا اقتصاد و … افزایش پیدا کند. در آمریکا با توجه به بنیه مالی اندیشکده‌ها و از طرف دیگر تقاضاهایی که مورد پذیرش هم است، همه تحقیقات اندیشکده ها خریدار دارد. و چون فضا هست، پیگیری و مراجعه هم به شیوه‌های گوناگون برای دسترسی به نتایج خاص خود وجود دارد.

در رابطه با مسئله شفافیت به نظر من آنطور که تبلیغ می‌کنند نیست؛ برای مثال در اساسنامه آنها گفته شده که ما موسسه غیرانتفاعی وابسته به کمک‌های مردمی هستیم، اما وقتی وارد آن شوید می‌بینید که عمده اینها از CIA و دولت حمایت می‌‌شوند. نکته دوم اینکه بسیاری از اینها عدد و رقم را متفاوت می‌گویند، به این دلیل که در آنجا مالیات جدی است و باید به جهت قانونی این عدد و رقم‌ها را اعلام کنند. قصد ندارم شفافیت را کاملا زیر سوال ببرم ولی صحبت این است که اینگونه که گفته می‌شود نیست. در مجموع در آنجا این سنت وجود دارد و البته که خوب است شفافیت وجود داشته باشد ولی اینکه بگوییم اعلام رقم هزینه اندیشکده‌ها چقدر روی مردم تاثیر می‌گذارد نیاز به بررسی دقیق آماری دارد که فکر نمی‌کنم زیاد مهم باشد. در آمریکا اینگونه نیست که مردم بدانند چند اندیشکده وجود دارد و رقم پژوهشی‌شان چه مقدار است و اینکه بیشتر و یا کمتر است چقدر تاثیر دارد. بعید می‌دانم تاثیر زیادی در عملکرد آنها داشته باشد.

چگونگی تامین مالی اندیشکده‌ها

در بحث تامین مالی آنچه که آشکار است و آنها هم در معرفی خود اشاره می‌کنند این است که از کمک‌های مردمی و سرمایه‌گذاری شخصی است. ولی واقعیت امر سرمایه‌دارهایی‌اند که پشت اینها هستند که شاید به جامعه یهودی آمریکا بازگردد. حفظ این یهودی‌ها برای سرمایه‌داران یهودی در اندیشکده‌ها اولویت اول است و اندیشکده‌ها به دنبال حفظ منافع آن‌ها هستند. این حفظ منافع یا به شکل ایجابی و یا سلبی است. ایجابی از جمله اینکه به دنبال سازماندهی آنها هستند؛ برگزاری کنفرانس‌های متعدد، سمینارها و انتشارات که بتوانند مجتمع کنند. شکل سلبی، مقابله با مخالفین  یهودیان در آمریکا است؛ برای مثال انجمن ضد افترا در آمریکا[۲] تخصص این را دارد که کسانی که بحث هولوکاست را زیر سوال می‌برند، تعقیب کند. تعقیب قضایی و پرونده تشکیل دادن و پیگیری‌کردن پول می‌خواهد و اینها برای حفظ جامعه یهودی از جمله هولوکاست هزینه می‌کنند. بخشی از منابع مالی شفاف است و اعلام می‌کنند، بخشی هم نامشخص است به ویژه مواردی که سازمان‌های حاکمیتی آمریکا به  اندیشکده‌ها کمک می‌کنند. اندیشکده‌ها با توجه به گرایشی که دارند مشخص می‌شود چه کسانی را مورد حمایت قرار می‌دهند و چه میزان کمک می‌کنند و نتیجه آن هم به ویژه در بحث صهیونیستی، به شکل ایجابی‌اش حمایت از جامعه یهود داخل آمریکا و رژیم صهیونیستی و به شکل سلبی آن هم مقابله با مخالفینشان است. در مجموع هر کسی هر حمایتی که می‌کند ما به ازایی می‌خواهد و طبیعی است که در آمریکا و همه جای دنیا وضع به همین منوال است.

اندیشکده‌های آمریکایی و مسئله‌ی ایران

بحث دیگر اینکه جدای از منابع مالی، ساختار و ارتباطات اندیشکده‌ها، آن اندیشکده‌های آمریکایی که با ایران سروکار دارند عمدتا کدام‌ها هستند، نگاه آنها چیست و به عبارتی به ما چه ارتباطی دارند و کدام‌ها با ما ارتباط دارند. در مجموع رویکردهای مختلفی را این اندیشکده‌ها در قبال ایران دنبال می‌کنند. یکی سازش است که البته زیاد طرفدار ندارد، این رویکرد می‌گوید شاید باید با ایران به یک معامله بزرگ برسیم. بروکینز که لیبرال‌تر است، برای مثال در موضوع توافق هسته‌ای نگاهش حفظ توافق هسته‌ای بود اما در بحث مقابله با نفوذ منطقه‌ای به دنبال این بود که نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه بمانند و به دنبال کاهش نفوذ ایران باشند و همچنین از اردن حمایت کنند. رویکرد بعدی جنگ است و معتقد است ایران همانند عراق باید اشغال بشود تا به آن اهدافی که ما می‌خواهیم برسیم. لابی‌های حامی اسرائیل و نو محافظه‌کاران طرفدار این رویکرد بودند. fdd  یا بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها یکی از آن ها است که شدیدا نسبت به ایران تند و تیز است. آدم‌های کارشناس آن یا یهودی‌اند یا خیلی متمایل به یهودیان هستند. این اندیشکده خصومت زیادی نسبت به سیاست‌های منطقه‌ای ایران دارد و از رژیم صهیونیستی حمایت می‌کند. بحث اصلی این اندیشکده تشویق رابطه‌ی قوی بین آمریکا و اسرائیل است و موضوعات منطقه را اعم از مصر، ترکیه و القاعده را به دلیل ارتباط با رژیم و ایران پیگیری می‌کنند.

گفتار دکتر سلمان رضوی

[۱] JINSA

[۲] Anti-Defamation League)ADL(