مهندس اورازانی در بخش اول نشست در مقدمه بحث خود با مشخص کردن سمت و سوی جلسه، گفت:
واقعیت این است که زمان زیادی از پرداختن و ورود ما به موضوع چین نمیگذرد و کسب اطلاعات با محدودیتهای بسیار زیادی روبرو بوده است. به همین واسطه پرهیز دارم که هر چیزی که میگویم به عنوان گزارهای قطعی، مسلم، شناخت عمیق و تخصص شناخته شود. ما در حال تلاش برای رسیدن به روایتهایی هستیم که بتواند رابطه ما را با کشور چین سامانمند کند. تلاش کردهایم افرادی را پیدا کنیم که تجربه زیسته در این کشور را داشته باشند.
نکته دوم اینکه تمامی حرفهایی که در این نشست گفته میشود حول محور دغدغهی توسعه ایران است. واقعیت ماجرا این است که ما از جنگ چالدران مسئله توسعه کشور را داریم. موضوع چین نیز در حال حاضر، خارج از بحث توسعه کشور نیست.
دکتر ابراهیمی در ادامه از ضرورت شناخت برنامه و هدف چین گفت و اذعان داشت:
در ابتدا باید بگویم که موضوع چین و پرداختن به توسعه روابط با چین آنقدر گسترده است که موضوع یک جلسه نیست. ما در این جلسه به مسئله ضرورت داشتن توسعه روابط با چین نمیپردازیم بلکه الان به مسئله چگونگی این روابط میپردازیم. در ابتدا باید این نکته را بپذیریم که چین متفاوت از کل دنیاست و ما باید این تفاوتها را پذیرفته و به شناخت خوبی بپذیریم، در غیر این صورت در بلند مدت با شکست مواجه خواهیم شد. در سطوح حاکمیتی بیان شده که ارتباط دو کشور باید به صورت رابطه جامع و راهبردی باشد. وقتی به این شکل بیان میشود، چند پیام بسیار مهم دارد. اولا اینکه ارتباط به صورت مشارکتی خواهد بود. دوما اینکه ارتباط جامع بوده و این ارتباط در حوزههای مختلف اعم از انرژی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … خواهد بود.
در این نقطه ضروری ایجاب میشود که اگر ارتباط با چین داشته باشیم، چه ضرورتی دارد؟ باید بدانیم که چین در حوزه های مختلف مانند تکنولوژی چه برنامه و پیشرفتی دارد. اگر عملکرد چین از گذشته تا الان داشته به چه صورت بوده و چه چشماندازی داشته را بدانیم، در این صورت میتوانیم جهتگیری همکاریها و فعالیتها را به درستی انتخاب کنیم تا به نقطهای برسیم که منافع ایران و چین به یک نقطه میرسد.
چین به خوبی میداند در صورت داشتن رابطه بلندمدت تجاری و اقتصادی همهجانبه چه برنامههایی داشته باشد. مشکل اینجاست که ما برنامهای نداریم.