خانه » اندیشکده، تصمیم‌گیری و قدرت

اندیشکده، تصمیم‌گیری و قدرت

گفتار دکتر محمدکاظم سجادپور

در نشست «اندیشکده، تصمیم‌گیری و قدرت»

بنا دارم در این جلسه یک سؤال مطرح کنم و در چهارچوب مشخص به آن پاسخ دهم:

چرا و چگونه رابطه بین قدرت، علم و مؤسسات تحقیقاتی قابل‌بررسی است؟

چرایی مطالعه اندیشکده‌ها

در مورد چرایی مطالعه این موضوع در وهله اول باید گفت که ما با گسترش یا بهتر است بگوییم، تورم مؤسسات تحقیقاتی در جهان مواجه هستیم و بسیاری از آنها همچون بروکینگز آمریکا قدیمی هستند و همچون مؤسسه آدنائر در آلمان ساختمانشان به یک وزارتخانه می‌ماند. گروه دیگری از مؤسسات هستند که علی‌رغم اسم و تبلیغاتی که دارند، گهگاه افراد کم و انگشت شماری در آنها فعالیت می‌کنند که موجب تورم در مؤسسات پژوهشی و تحقیقاتی شده اند.

نکته دیگر در چرایی این موضوع این است که ما با کارکردهای متفاوت و متحولی در مورد این مؤسسات مواجه هستیم. برخی از این مؤسسات کارکرد تسلیحاتی دارند؛ تسلیحات نه به این معنا که اسلحه دارند، بلکه معادل یک اسلحه در نبرد میان کنشگران مختلف نقش ایفا می‌کنند که این نشان از اهمیت مطالعه اندیشکده‌ها دارد.

نکته سوم در اهمیت چرایی مطالعه اندیشکده‌ها، اغراق‌هایی است که در مورد نقش این مؤسسات می‌شود و گاهی این‌طور برداشت می‌شود که اندیشکده‌ها هستند که همه چیز را تعیین می‌کنند؛ البته برخی از این اغراق‌ها خودساخته است و مؤسسات طوری گزارش می‌دهند که انگار در حال اثرگذاری هستند. مخصوصاً زمانی که ما صرفاً ترجمه می‌کنیم و به واسطه ترجمه به این‌ها نگاه می‌کنیم، احساس می‌کنیم خیلی مهم هستند.

نکته دیگر در چرایی اهمیت مطالعه اندیشکده‌ها، اثرگذاری آنها بر سرنوشت کشور، دولت‌ها و مردم است که نشان‌دهنده‌ی اهمیت مطالعه این مؤسسات است.

چگونگی مطالعه اندیشکده‌ها   

در این باب، سه مسئله را باید موردبحث قرارداد:

اول: رابطه علم و قدرت یکی از کهن‌ترین روابط بشری است. قدرت بدون علم و علم بدون قدرت معنایی ندارد و اگر به گذشته‌ی تمام جوامع و تمدن‌ها نگاه کنیم، همیشه اندیشه‌ورزانی بودند که در قالب‌هایی مثل فلسفه سیاسی یا نصیحةالملوک‌ها حرف می‌زدند و این مسئله در تمدن ایرانی هم اهمیت داشته است. البته کارکردهایی میان عالم و قدرت وجود داشته که می‌توان از مهار قدرت، افزایش قدرت و توجیه قدرت نام برد که نشان‌دهنده‌ی این است که این رابطه یک رابطه کهن، متنوع و پرفرازونشیب بوده است.

اندیشکده‌ها، کارکرد همان نصیحه‌الملوک‌های گذشته را دارند، منتهی نصیحه‌الملوک‌ها اگر افرادی فیلسوف یا دانشمند بودند، اینجا یک مؤسسه یا نهاد است که در یک حوزه مشخص یا بعضاً در همه حوزه‌ها کار می‌کنند.

من شخص یا گروهی را سراغ ندارم که قدرت گرفته باشند و برای حفظ و افزایش قدرت خود به علما یا فلاسفه و حکما نیاز نداشته باشند، هرچند که قدرت را بی‌رحمانه و به‌زور و با خون‌ریزی تصاحب کرده باشند. حتی اندیشکده‌هایی در افغانستان وجود دارد که به طالبان نزدیک‌اند و  راهبردها و استراتژی‌های کلان را برای حکمرانی به آنها نشان می‌دهند.

نتیجتا اگر بخواهیم این رابطه را بهتر فهم کنیم، باید بدانیم که علم قدرت‌زا است و قدرت بدون علم جلو نمی‌رود و علم هم برای بقا و رشد خود به قدرت نیاز دارد و این رابطه بسیار ظریف است؛ لذا اجازه بدهید بگویم علم برای علم وجود ندارد و اندیشکده‌ها باید برای قدرت، راهبرد تعیین کنند و همچنین سامانه اداره جامعه، بدون فکر امکان‌پذیر نیست.

اگر بخواهم خلاصه کنم، باید بگویم که هیچ جامعه‌ای بدون نخبگی اداره نمی‌شود و فقط شکل آن در طول زمان‌های مختلف تغییر می‌کند. نخبگان هم فقط صرف لذت، مطالعه و کار تحقیقاتی نمی‌کنند و می‌بایست پشت آن یک هدف و راهبرد سیاسی وجود داشته باشد.

دوم: فرهنگ و کهکشان مؤسسات تحقیقاتی؛ یعنی وقتی صحبت از مؤسسه تحقیقاتی می‌کنیم با یک فرهنگ جهانی که مختص این مؤسسات است طرف هستیم و مقصود از کهکشان، منظومه‌هایی از مؤسسات تحقیقاتی است.

سوم: ما یک‌سری مسائل داریم که جنبه خبری دارد. خبر با لحظه سروکار دارد و خبرگزاری‌ای موفق‌تر است که به‌روزتر باشد و خبر را زودتر از بقیه مخابره کند. اندیشکده خبر محور نیست، اما یک مرحله داریم که خبر را بفهمیم، یعنی چشم‌اندازی بالاتر از لحظه خبر که این کار اندیشکده‌هاست و آن‌ها باید این سؤال را پاسخ دهند که بعد از فهم خبر چه‌ باید کرد؟ اندیشکده‌ها باید بگویند در برابر این جریان‌ها و روندها چه سیاست هایی را باید اتخاذ کرد؟

یک مرحله بالاتر هم داریم که از سیاست‌گذاری و مسائل روز فاصله می‌گیرد و باید از چشم‌انداز تاریخی و نظری مسائل را فهم کند. به طور مثال از منظر ایران دوره صفویه مسائل را توضیح دهد و از مسائل روز فاصله بگیرد که به این مسئله دانشوری می‌گویند.

کار اندیشکده در این بین قرار دارد. اندیشکده از دانشوری استفاده می‌کند، به طور مثال اگر شما بخواهید ایران امروز را بفهمید، نمی‌توانید صفویه را در نظر نگیرید و نمی‌توانید فقط در دوران صفویه بمانید و همچنین نمی‌شود صرفاً به خبرها اتکا کرد و بر اساس خبرهای روز اتخاذ سیاست کرد. اندیشکده همواره با سؤالاتی مثل” با منطقه چه‌کار کنیم؟” یا ” با قدرت‌های بزرگ چه‌کار کنیم؟ ” سروکار دارد و برای پاسخ به این سؤالات باید هم گریزی به گذشته بزند و همچنین اخبار را به‌روز دنبال کند.

نکاتی در باب شناخت اندیشکده‌ها و نسبت این مؤسسات با قدرت

ما در شناسایی اندیشکده‌ها و نسبتشان با قدرت در کنار مسائل جهانی و همه‌گیر، می‌بایست این مسائل را در نظر بگیریم:

نکته اول اینکه اندیشکده‌ها مکان‌مند هستند، یعنی بستگی دارد که در کجا کار می‌کنند. به عنوان مثال اندیشکده آمریکایی با اندیشکده آلمانی زمین تا آسمان فرق می‌کند. مکان‌مندی، نسبت قدرت و تصمیم‌گیری را روشن می‌کند؛ مثلاً فرهنگ سیاسی آمریکا با فرهنگ سیاسی فرانسه متفاوت است؛ در آمریکا اکثر سیاستمدارها در همه نهادها، فارغ‌التحصیل رشته حقوق هستند و لذا نبرد سیاسی در آمریکا جنبه حقوقی پیدا می‌کند، ولی در فرانسه این‌گونه نیست و در روسیه به‌گونه‌ای دیگر است.

نکته دوم اینکه اندیشکده‌ها زمان‌مند هستند و به این‌که در چه زمانی صحبت می‌کنند بستگی دارد. به طور مثال اگر مؤسسه شرق‌شناسی آکادمی علوم روسیه را در نظر بگیرید، تاریخ این مؤسسه نشان‌دهندة زمان‌مندی آن است. این مؤسسه دویست سال پیش در زمان روسیه تزاری شروع به کار کرده است و آن زمان شرق برای روسیه بسیار اهمیت داشته و زبان فارسی و عربی و ترکی را یاد می‌گرفتند تا بتوانند تحولات این مناطق را بررسی کنند. در میان لنین و گروهی که در سال ۱۹۱۷ بر سر کار می‌آیند، اعتقادی به اندیشکده وجود نداشت. منتهی یکی از نزدیکان لنین، او را قانع می‌کنند که ادامه دادن کار مؤسسات بد نیست. آن‌ها پیشنهاد می دهند که دستور کار اندیشکده‌ها باید تغییر کند. سپس شروع به توجیه ایدئولوژی جوامع شرقی بر اساس نظریات مارکسیستی در کشورهایی مثل ایران می‌کنند و در مورد تاریخ ایران کتاب می‌نویسند که بسیاری از آنها منطقی و قابل‌هضم نبود.

نکته سوم در مورد مؤسسات، هنجارمندی مؤسسات است. هیچ انسان هنجارمندی نیست که بگوید من بی‌طرفم و خود بی‌طرفی هم یک هنجار است. مؤسسات تحقیقاتی هم همه هنجارمند هستند، یعنی یک ایدئولوژی و یک فکر و گرایش سیاسی دارند و این مسئله در شناخت رابطه قدرت و علم بسیار مهم است. به طور مثال بروکینگز در آمریکا که بیش از صدسال قدمت دارد، دموکرات است. جمهوری‌خواهان خیلی نهاد فکری نداشتند و از حدود چهل پنجاه سال پیش شروع کردند به ایجاد مؤسسات تحقیقاتی همچون هریتیج که برای مقابله با هنجار دموکرات‌ها است؛ لذا برای فهم رابطه قدرت و تصمیم‌گیری باید به این هنجارها توجه کرد.

نکته چهارم در مورد اندیشکده‌ها این است که موقعیت‌مند هستند. یعنی گاهی اوقات موقعیت‌هایی پیش می‌آید که یک مؤسسه تبدیل به اثرگذارترین مؤسسه می‌شود و گاه این موقعیت‌ها شانسی است. مثلاً نومحافظه‌کارها مؤسساتی داشتند و کسی اینها را جدی نمی‌گرفت، ولی در دوره بوش پسر اهمیت پیدا کردند. به طور مثال، مؤسسه امریکن اینترپرایس تنها جایی بود که بوش پسر رفت و سخنرانی کرد و نسبت اشغال عراق با این مؤسسه خیلی جدی است.

این مجموعه که عرض کردم، نه فقط یک سیاره است، بلکه یک کهکشان هست. هیچ کشوری نیست که در آن شما انواع و اقسام هنجارها را نداشته باشید. مثلاً هند یک مؤسسه دارد به نام orf. این مؤسسه محصول دوران اخیر هند است و یک کنفرانس سالانه دارد که نخست‌وزیر هند برای پنج دقیقه هم که شده در این کنفرانس شرکت می‌کند و بقیه مؤسسات چنین دسترسی را ندارند.

در یک دیداری که من با داود اوغلو داشتم به ایشان گفتم که خیلی مؤسسات تحقیقاتی در ترکیه زیاد شدند. در پاسخ به من جواب خوبی داد. گفت ما قبلاً فقط نیروی نظامی داشتیم. بعد شروع کردیم به درست‌کردن اقتصاد و بعد به این نتیجه رسیدیم که یک فکری باید باشد تا اینها را هماهنگ کند و براین‌اساس مؤسسات فکری را راه انداختیم؛ حتی برای احزاب رقیب چرا که هر مؤسسه‌ی تحقیقاتی می‌بایست یک هنجاری داشته باشد.

کارکردهای اندیشکده

کارکرد مؤسسات تحقیقاتی در نسبت با علم و قدرت چیست؟ یکی از این کارکردها توجیه‌گری کارهای قدرت است که برخی پسینی‌اند و برخی پیشینی. در مورد امور پیشینی به طور مثال یکی از کارشناسان مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک بریتانیا (iiss) یک‌بار به من گفت که دارم روی ایران کار می‌کنم و دوست دارم به ایران بیایم. به او گفتم که می‌خواهی در مورد ایران بنویسی که زمینه حمله نظامی به ایران بشود؟ ادامه دادم که اگر بخاطر داشته باشید یک گزارش نوشتید و  تونی بلر (نخست‌وزیر وقت) به پارلمان رفت و برای توجیه مشارکت در حمله به این گزارش استناد کرد و ادعا کرد که در عراق سلاح کشتارجمعی وجود دارد؟ درحالی‌که بعد از حمله و پس از ویرانی‌ها مشخص شد که اصل گزارش ساختگی بوده است؛ لذا این مؤسسه یکی از توجیه‌گران اصلی جنگ علیه عراق بوده است. در مورد پسینی بودن هم که مثال‌های فراوانی وجود دارد که اندیشکده‌ها اعمال حکومت‌ها را توجیه کرده‌اند.

کارکرد دوم اندیشکده‌ها این است که خود اندیشکده‌ها نماد قدرت هستند و به عبارتی اگر نهادی پول و قدرت دارد ولی اندیشکده ندارد، یک چیزی کم دارد. به طور مثال شاهد هستیم امارات که تازه روند رشد آن شروع شده است، تعدادی از اندیشکده‌های مهم منطقه را در خود جای داده است. مثال دیگر اینکه در عربستان اندیشکده‌ای وجود نداشت، ولی اکنون اندیشکده دارد، چرا که اندیشکده نماد قدرت است.

سومین کارکرد اندیشکده‌ها این است که راهگشا هستند و راه و چاه را به قدرت نشان می‌دهند. این بدان جهت است که حفظ و بقای قدرت تضمین شود. به طور مثال سند ۲۰۳۰ عربستان سعودی را مکنزی نوشته است و ازاین‌جهت برای بن سلمان و پادشاهی سعودی راهگشا بوده است.

گذری بر  تامین مالی، رویِ دیگرِ اندیشکده‌ها و تاثیرگذاری‌شان

نکته بعدی که من در مورد اندیشکده‌ها کمتر بدان پرداختم، بحث تأمین مالی این مؤسسات است که اگر همه شرایط را داشته باشند ولی به لحاظ مالی تأمین نشوند، حتی امکان تولید فکر را نیز نخواهند داشت.

نکته دیگری که باید بدان اشاره کنم این است که به‌واسطه رابطه‌ای که  بین قدرت و علم و اندیشکده‌ها وجود دارد، گاه از دل سیاست‌گذاری‌های این اندیشکده‌ها، جنگ و خونریزی و کشتار بیرون می‌آید و حتی این جنگ و کشتارها توسط همین مؤسسات توجیه نیز می‌شود. به عبارتی، افراد اندیشکده ای و کارشناسان بعضاً جانی هستند، منتهی تفاوتشان با جانیان و قاتلان دیگر این است که اینها پشت لپ تاپ نشسته‌اند و جنگ و کشتار راه می‌اندازند.

نکته انتهایی در مورد اندیشکده‌ها این است که اندیشکده‌هایی قابل‌احترام‌اند و می‌توانند تأثیرگذار باشند که حرفه‌ای عمل کنند. اندیشکده‌های کشور ما هم برای تأثیرگذاری در معادلات قدرت، می‌بایست حرفه‌ای عمل کنند، به غیر از این دکان می‌شوند و دیگر نمی‌توان نام اندیشکده روی آن گذاشت.